عقاب آمریکایی بدون شاهپر

عقاب آمریکایی بدون شاهپر

شکست‌های تجاری دونالد ترامپ: از کازینوهای ورشکسته تا استیک و ودکای ناکام
ترامپ یه شومن قهاره، نه یه بیزینسمن موفق. در واقع بیزینس املاک اون، اون رو ثروتمندترین کرده و این همون قدرت املاک + قدرت برند هست. کازینوهای تاج‌محل، پلازا و مارینا با بدهی‌های کلان ورشکست شدن و هزاران شغل و سرمایه از بین رفت. دانشگاه‌ ترامپ با وعده‌های پوچ و جریمه ۲۵ میلیون دلاری به خاطر کلاهبرداری تعطیل شد. استیک، ودکا، آب معدنی و حتی سایت مسافرتی‌اش همشون به خاطر کیفیت پایین، مدیریت افتضاح یا بازار بد شکست خوردن. شبکه هرمی‌ترامپ نتورک و مخابراتش هم هیچ‌وقت جون نگرفتن. اما چرا بازم رئیس‌جمهوره؟ چون برند شخصی و توانایی رسانه‌ای‌اش، و نه کارنامه تجاریش، بهش قدرت می‌ده. اون با شعار «من همیشه برنده‌ام» پیش می‌ره، ولی حقیقت اینه که بیشتر پروژه‌هاش بازنده بودن. حالا باید دید طبق پیش بینی اکونومیست تو ۱۳۶۱ روز مونده به آخر حکومت خودشیفته ترامپ، این الگو تکرار میشه یا نه.

پرندگان هم رفتند(قسمت5)

 امسال شانس یار آنها شد پرندگان زیادی به دشت آمدند، با رنگهای متنوع، پرندگانی که آنها را ندیده بودن، اسمهایشان را نشنیده بودن، قفسهای آنان را پر کرده بودند. از پرنده ای که به اندازه یک دست بود و دذهمه جای بدنش لکه های قرمز رنگی داشت که به سمت زیر بالهایشان گسترده تر می شد شش تا گرفته بودند، هرکدام از اینها حدوداً هفت لیره قیمت داشت. یکی هم شاهین گرفته بودند، شاهین  را دریک قفس دیگر کذاشته بودند. هر روز چند تا سهره و فنچ به او می دادند او هم پنجه هایش را از قفس بیرون می آورد و در یک آن پرنده بیچاره را پاره پاره می کرد. در اینجاها معمولاً شاهین دیده نمی شود شاید هم از دور دورها، از جنگلهای استونیا دنبال پرندگان کوچک کرده بود و در اینجا گیر افتاده بود. مثل رعد پشت سر پرندگان کوچ پائین آمده بود و روی تله های فاتحی ها نشسته بود و با افتادن تورها در دام آنها گیر کرده بود. وقتی تور رویش افتاد هنوز فنچ کوچک در پنجه های او بود. وقتی بچه خواستند تله را از پنجه هایش جداکنند او با نوکش دستهای آنها را زخمی وخونی کرده بود. یک شهاین مشتری پسندی بود، به سی و پنج لیره به خلیل کولی فروختند. بعدش هم دوتا عقاب بلوطی رنگ گرفته بودند. آنها را هم به بیست وپنج لیره خلیل کولی خرید. خلیل کولی آنها را به روستای سپیدار برد وآنها را به شکارچی ها نشان می داد.   در دور دست در آسمان جنگل یک پرنده بزرگ می آمد به چادر نزدیک شدم وگفتم:

نگاه کنید: یک شاهین دارد می آید.

آن کوته قد، چشم سه گوش گفت: دیدیم .

گفتم من می روم.

گفت کمی بعد اینجاست.

گفتم اما:

گفت اما چی....